per
دانشگاه تربت حیدریه
راهبردهای توسعه روستایی
2383-2657
2383-1995
2017-07-23
4
2
137
156
10.22048/rdsj.2017.60829.1577
50790
Original Research
تبیین اثرات سرمایه روانشناختی در بهبود رضایتمندی شغلی کشاورزان روستایی (مطالعه موردی: روستاییان شهرستان اردبیل)
Explanation of Psychological Capital Effects on Improvement of Farmers’ Job Satisfaction of the Ardabil County
وکیل حیدری ساربان
vheidari56@gmail.com
1
حمدالله سجاسی قیداری
parlaheid@gmail.com
2
علی مجنونی توتاخانه
ali@yahioo.com
3
دانشیار گروه جغرافیا، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه محقق اردبیلی
دانشیار گروه جغرافیا، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه محقق اردبیلی
سرمایه روانشناختی بهعنوان نیرویی در جهت بهبود عملکرد فرد و سازمان، افزایش قدرت نفوذ، نهاد و سکونتگاههای انسانی، افزایش درآمد و ایجاد مزیت رقابتی نگریسته میشود. هدف اصلی اینمطالعه بررسی نقش سرمایه روانشناختی در بهبود رضایتمندی شغلی کشاورزان میباشد. این تحقیق از نوع کاربردی و به روش توصیفی- تحلیلی میباشد که با استفاده از روش پیمایش انجام شده است. روایی صوری پرسشنامه توسط پانل متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامه جمعآوری شد که تعداد30 پرسشنامه صورت گرفت و با دادههای کسب شده و استفاده از فرمول ویژه آلفای کرونباخ در نرم افزار SPSS، پایایی بخشهای مختلف پرسشنامه تحقیق 72/0 الی 79/0 بهدست آمد. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش، شامل کل بهرهبرداران کشاورزی شهرستان اردبیل میباشد (29000N=)، که از این میان تعداد 380 نفر با استفاده از فرمول کوکران و با استفاده از نمونهگیری تصادفی ساده بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین تمامی متغیرهای تحقیق با افزایش رضایتمندی شغلی رابطه مستقیم و معنیداری وجود دارد. همچنین، در آزمون رگرسیون چندگانه خطی متغیرهای خودکارآمدی، تابآوری و خوشبینی توانایی تبیین 41/0 درصد از تغییرات متغیر رضایتمندی شغلی را دارا میباشند.
Positive Psychological Capital is defined as the positive and developmental state of an individual as characterized by high self-efficacy, optimism, hope and resiliency. The main purpose of this paper is to explain the psychological capital effects on improvement of village farmer’s job satisfactions in the Ardabil County. The study sample consists of farmers in the Ardabil Province and 380 people were selected by convenience sampling. The sample size was determined based on Cochran's formula and the required data was collected through questionnaires. A questionnaire was used for data collection. The questionnaires face and content validity were confirmed by professors and experts, and its reliability was confirmed based on Cronbach's alpha (0.71-0.82). For data analysis, the SPSS software was used. The results of Pearson correlation test showed that there was a significant correlation between all research variables and job satisfactions with the reliability of %95. Moreover, the variables of optimism, resiliency and self-efficacy contained %41 of dependent variables in linear multiple regression test. Finally, according to the results of analysis, practical suggestions are presented.
https://rdsj.torbath.ac.ir/article_50790_0f2c9bb8348bf90e2bb3c61ceca109d3.pdf
رضایت شغلی
سرمایه روانشناختی
شهرستان اردبیل
psychological capital
Job Satisfaction
Ardabil County
per
دانشگاه تربت حیدریه
راهبردهای توسعه روستایی
2383-2657
2383-1995
2017-07-23
4
2
157
180
10.22048/rdsj.2017.61710.1580
50791
Original Research
بررسی تطبیقی نقش اعتبارات خرد در توسعه روستایی نواحی کوهستانی و دشتی (مورد مطالعه: دهستانهای کارده و میان ولایت شهرستان مشهد)
The role of microcredits in the development of mountainous and plain rural areas (A case study of the villages of Kardeh and Miyan-velayat in the Mashhad County)
مهدی جوانشیری
me.javan65@gmail.com
1
خدیجه بوزرجمهری
azar1334@gmail.com
2
ام البنین هراتی
me.javan65@yahoo.com
3
حمیده محمودی
ha.ma2007@yahoo.com
4
دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاه فردوسی مشهد
دانشیار گروه جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاه فردوسی مشهد.
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاه فردوسی مشهد
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاه فردوسی مشهد
اعتبارات خرد با هدف ارائه خدمات مالی به گروههای کمدرآمد در کشورهای درحال توسعه در سه دهۀ اخیر مطرحشده است. این اعتبارات با اعطای وام به روستاییان بهویژه آنهایی که در امور تولیدی فعالیت دارند این امکان را میدهد که به سبب فراهم بودن نقدینگی بتوانند نیازهای مالیشان را برای انجام عملیات تولیدی و تهیه نهادههای کشاورزی تأمین نمایند. این تحقیق نیز با هدف بررسی نقش اعتبارات خرد در توسعه روستایی، با تأکید بر تأثیر عوامل جغرافیایی در جذب اعتبارات مذکور در دو ناحیه کوهستانی (کارده) و دشتی (میان ولایت) شهرستان مشهد، انجامگرفته است و بر اساس هدف، کاربردی- توسعهای و بهلحاظ روششناسی، از نوع توصیفی – تحلیلی است. با توجه به دو جامعه آماری مورد مطالعه، از کلّ خانوارهایی که در بین سالهای 1394-1390 حداقل یکبار وام دریافت کردهاند، با استفاده از فرمول کوکران تعداد 207 خانوار روستایی بهعنوان حجم نمونه برآورد گردید و سپس به نسبت خانوارها در هر ناحیه تقسیم شد. نمونهگیری این جامعه آماری با روش طبقهای و تصادفی صورت گرفته است. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از منابع اسنادی و عملیات پیمایشی (پرسشنامه) در بین خانوارهایی که اعتبارات دریافت کردهاند، جمعآوریشده است. و از آزمونهای آماری ویلکاکسون (برای تحلیل تفاوت دوره قبل و بعد)، فریدمن و کایدو، T تکنمونهای و همبستگی برای تحلیل دادهها بهره گرفته شد. نتایج نشانداد که میزان اثربخشی اعتبارات در بین ساکنین روستایی نواحی کوهستانی و دشتی تفاوت معنیداری وجود ندارد ولی ازنظر مشکلات و موانع دریافت وام و درجه رضایتمندی، تفاوت معنیداری بین این دو ناحیه وجود دارد و میزان رضایتمندی در ناحیه دشتی بیشتر است. همچنین نتایج آزمون نا پارامتری ویلکاکسون برای سنجش میزان تفاوت موجود در دو دوره زمانی قبل و بعد از استفاده از اعتبارات خرد روستایی در هر دو جامعه نمونه، نشان میدهد که پرداخت اعتبارات خرد منجر به ایجاد تغییرات قابلتوجهی در کلیه محورها شده است و این تغییرات از دیدگاه استفادهکنندگان کاملاً معنیدار است. نتایج آزمون T تکنمونهای نیز نشاندهنده اثرات مناسب اعتبارات بر توسعه اقتصادی مناطق روستایی موردمطالعه میباشد. نتایج حاصله از تحلیل نا پارامتری همبستگی (اسپیرمن) میان مؤلفههای موردبررسی نیز نشاندهنده وجود رابطه مستقیم بین مؤلفههای تأثیرگذار توسعه اقتصادی نقاط روستایی است. بهعبارتدیگر با افزایش مقادیر هر یک از مؤلفهها، سایر ابعاد نیز افزایش معنیداری را نشان میدهند
Not so long ago, the main obstacle to the development of undeveloped countries was thought to be the lack of capital. However, today it is believed that capital is a necessary condition for development, but not the sufficient one. Therefore, one of the strategies to achieve economic development is to make use of an efficient financial system to circulate stagnant capitals in the community. Accordingly, micro-credits were introduced in developing countries over the past 30 years, aiming to provide low-income groups with financial services. These funds are used to provide villagers with loans, particularly those who are active in production. The availability of liquidity helps villagers meet their financial needs and start a production process and get agricultural products for plantings. The study also aimed to examine the role of microcredits in rural development, with emphasis on the impact of geographical factors in attracting such funds in mountainous and plain rural area of the Mashhad County. This study is an applied research carried out in a descriptive-analytical method. Based on Cochran's formula, 207 rural households were selected. The ratio of households in each area was also calculated by Cochran's formula to be a total of 90 households from mountainous areas, and 118 households from plain areas that were selected. The required data were collected from library sources and the survey (questionnaires) among the households that received the funds. The results showed that the effectiveness of microcredits is not significantly different in mountainous and plain areas. However, there is a significant difference between the two areas considering the difficulties and satisfaction level of villagers in getting the loans, such that villagers in plain areas were more satisfied than those in mountainous areas.
https://rdsj.torbath.ac.ir/article_50791_bab55e909377f6c33c16b223be57dbcf.pdf
اعتبارات خرد
توسعه روستایی
توسعه کشاورزی
microcredits
Rural Development
Agricultural Development
per
دانشگاه تربت حیدریه
راهبردهای توسعه روستایی
2383-2657
2383-1995
2017-07-23
4
2
181
194
10.22048/rdsj.2017.78099.1637
50792
Original Research
واکاوی وضعیت کارآفرینی سازمانی در تعاونیها (مورد مطالعه: تعاونیهای مرغداران استان کرمانشاه)
Analysis of the statues of organizational entrepreneurship in cooperatives: (Case of poultry cooperatives in Kermanshah Province, Iran)
احسان خسروی
e.khosravi1369@gmail.com
1
سعید غلامرضایی
sgholamrezai1970@gmail.com
2
مهدی رحیمیان
mehdi_rahimian61@yahoo.com
3
مرتضی اکبری
mortezaakbari@ut.ac.ir
4
دانش آموخته ی کارشناسی ارشد توسعه روستایی دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
استادیار گروه توسعه روستایی، دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
استادیار گروه توسعه روستایی، دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
عضو هیئت علمی گروه کارآفرینی فناورانه، دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران، تهران، ایران
امروزه توسعه تعاونیهای کشاورزی در بسیاری از کشورها، راهبردی کلیدی در توسعهی روستایی است. در این راستا نباید از نقش کلیدی کارآفرینی سازمانی در موفقیت سازمانها بهخصوص در تعاونیهای کشاورزی غفلت کرد. از اینرو، تحلیل وضعیت کارآفرینی سازمانی بهمنظور حرکت فزاینده تعاونیها و بنگاهها و سایر سازمانهای مختلف به سمت توسعه آن برای رسیدن به توسعه پایدار روستایی، امری ضروری است. هدف از پژوهش حاضر واکاوی وضعیت کارآفرینی سازمانی در تعاونیهای کشاورزی بود. جامعه آماری تحقیق شامل 1012 نفر از اعضای تعاونیهای مرغداران گوشتی فعال استان کرمانشاه بودند که با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای با فن انتساب متناسب و با استفاده از روش فرمول کوکران به تعداد 220 نفر انتخاب شدند. ابزار جمعآوری اطلاعات در این تحقیق، پرسشنامه تعدیلیافته استاندارد اسچیپرز و همکاران (2008) و آنتونسیک و هیسریچ (2001) بود. روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان و کارشناسان در زمینه موضوع مورد پژوهش تأیید شد. در این تحقیق از روش آلفای کرونباخ جهت سنجش و تأیید پایایی استفاده گردید. در پژوهش حاضر جهت تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شد که با استفاده از نرم افزار SPSS20 انجام گرفت. یافتهها حاکی از آن بود که کارآفرینی سازمانی در تعاونیها شامل چهار بعد ریسکپذیری، نوآوری، پیشگامی و نوسازی راهبردی بود. لذا بر اساس یافتهها، پیشنهاد میگردد مدیران و اعضا تعاونیهای کشاورزی با حمایت از ایدهها و نظرات کارآفرینانه اعضاء تعاونیها، زمینه را برای تقویت کارآفرینی سازمانی در تعاونیها فراهم آورند تا از این طریق زمینه و الزامات لازم برای دستیابی به توسعه پایدار روستایی فراهم گردد.
Nowadays, development of agricultural cooperatives is a key strategy for rural development in many countries. In this regard, the key role that Organizational entrepreneurship plays in organizational success, especially in the agricultural sector, should not be ignored. The main purpose of this study is to determine the status of organizational entrepreneurship in agricultural cooperatives. The statistical population consisted of poultry cooperative members of the Kermanshah province in the west of Iran (N=1012). A sample of 220 respondents was selected using Cochran's formula by the stratified random sampling method. To collect data, a questionnaire adapted from the standard questionnaire developed by Antonice and Histrich (2001) and Scheepers et al. (2008) was used. The validity of the questionnaire was confirmed by faculty members at the Universities of Tehran, Lorestan and agricultural cooperative experts in the Kermanshah Province. Cronbach's alpha was used to estimate the reliability of the questionnaire. The reliability was found to be acceptable. In this study, the data were analyzed using descriptive statistics and inferential statistics, which was conducted by using the SPSS20 software. The results showed that organizational entrepreneurship in cooperatives included four dimensions of risk-taking, innovation, proactiveness, and strategic renewal. It is recommended that the managers of cooperatives and members use innovative ideas of the members of cooperatives to prepare the grounds for strengthening organizational entrepreneurship in cooperatives so that the possibility and requirements for sustainable rural development is provided.
https://rdsj.torbath.ac.ir/article_50792_c7cfccfc26c5e8ebd5f078430d787917.pdf
توسعهی روستایی
کارآفرینی سازمانی
تعاونیهای کشاورزی
تعاونیهای مرغداران
Rural development
Development of organizational entrepreneurship
Agricultural cooperatives
Poultry cooperatives
per
دانشگاه تربت حیدریه
راهبردهای توسعه روستایی
2383-2657
2383-1995
2017-07-23
4
2
195
212
10.22048/rdsj.2017.16976.1138
50793
Original Research
شناسایی و اولویتبندی جاذبههای گردشگری در راستای توسعه منطقهای با استفاده از مدل تاپسیس و ویکور، مطالعه موردی: استان کردستان
Identification and prioritization of tourist attractions in the direction of regional expansion (Case study: Province Kurdistan)
جمشید عینالی
einalia@znu.ac.ir
1
احمد رومیانی
aroumiani@hotmail.com
2
آسیه اسماعیلی
a30_66@yahoo.com
3
استادیار گروه جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه زنجان
دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه فردوسی مشهد
دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه فردوسی مشهد
امروزه فعالیت گردشگری بهعنوان یکی از پر درآمدترین فعالیتهای جهانی دارای ارزشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که میتواند نقش مهمی در جهت توانمندسازی توسعه منطقه محروم به دنبال داشته باشد. هدف از این مطالعه اولویتبندی مناطق گردشگری در سطح استان کردستان به منظور معرفی در جهت سرمایهگذاری است تا بتواند زمینه مناسبی برای تحرک بخشی به اقتصاد منطقه و برنامهریزی بهتر برای توسعه مبتنی بر گردشگری در سطح استان باشد بنابراین به دنبال پاسخگویی به این سوال که کدام منطقه از لحاظ جاذبه گردشگری دارای بهترین شرایط سرمایهگذاری در توسعه منطقه مورد مطالعه میباشد. نوع تحقیق کاربردی، روش مورد استفاده تحقیق توصیفی- تحلیلی و برای گردآوری اطلاعات از روشهای کتابخانهای و میدانی (پرسشنامه، مشاهده و مصاحبه) استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از مدل وایکور و تاپسیس استفاده شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که مناطق نمونه گردشگری مجموعه پارک تفریحی آبیدر، دریاچه زریوار، روستای اورمانتخت هر کدام با ضریب 007/0، 071/0 و 103/0 و رتبه 1، 2 و 3 و از سوی دیگر، مناطق نمونه گردشگری دریاچه زریوار، مجموعه پارک تفریحی آبیدر و روستای اورمانتخت هر کدام با ضریب 872/0، 851/0و 77/0 و با رتبه 1، 2 و 3 با استفاده از مدل تاپسیس به ترتیب دارای بالاترین سطوح برخورداری از معیارهای مورد نظر بودهاند.
Today, tourism is an activity is one of the high income activities in the world that has economic, social and cultural development values and it can play an important role in the development of underdeveloped regions. The purpose of this study is the prioritization of tourist areas of Kurdistan. The study seeks to answer which of the tourist attraction regions have better conditions for direct investment and development. The type of this research study is applied descriptive analytical method of research, and library and field study methods (observation, interviews, and questionnaires) were used for collecting data. In order to analyze data VIKOR and TOPSIS models were used. The results using TOPSIS indicate that the samples areas for tourism such as the Abider, Zarivar Lake, Village Oraman Takht amusement park each have a coefficient of 0.007, 0.071, and .103 and with rank of 1, 2 and 3 and the other samples tourism areas Zarivar Lake, Abider tourism area, and Village Oraman Takht amusement park each with a coefficient of 0.872, 0.851 and 0.77 and with rank 1, 2 and 3 respectively.
https://rdsj.torbath.ac.ir/article_50793_87032d632d4d1be9c01ba16df4c917e8.pdf
سرمایهگذاری
توسعه اقتصادی
مدل تاپسیس و ویکور
استان کردستان
Economic investment
Economic Development
VIKOR and TOPSIS models
the Kurdistan Province
per
دانشگاه تربت حیدریه
راهبردهای توسعه روستایی
2383-2657
2383-1995
2017-07-23
4
2
213
230
10.22048/rdsj.2017.54447.1544
50794
Original Research
خوشهبندی انگورکاران استان زنجان براساس رفتار اطلاعیابی آنان
Clustering of Grape Producers in the Zanjan Province, According to Their Information Seeking Behavior
پریسا نجفلو
najafloo.parisa@yahoo.com
1
عنایت عباسی
enayat.abbasi@modares.ac.ir
2
همایون فرهادیان
homayonfarhadian@gmail.com
3
دانشجوی دکتری رشته ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان.
استادیار گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
استادیار گروه ترویج وآموزش کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس.
تحقیق توصیفی– همبستگی حاضر با هدف تحلیل رفتار اطلاعیابی انگورکاران استان زنجان و با استفاده از راهبرد پیمایش انجام شد. جامعه آماری تحقیق مشتمل بر انگورکاران استان زنجان در تمام شهرستانها در سال زراعی 1392 بود .(N=32871) حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان ، 379 نفر برآورد گردید (n=379). نمونههای تحقیق با استفاده از روش نمونهگیری با انتساب متناسب تعداد افراد هر شهرستان به روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه محققساخته بود که روایی محتوایی و ظاهری آن با استفاده از نظرات پانلی از متخصصان کشاورزی بررسی، بازبینی و اصلاح شد. پایایی پرسشنامه با محاسبه مقدار آلفای کرونباخ در مرحله پیشآزمون، برای بخشهای مختلف پرسشنامه، بین 73/0 تا 86/0محاسبه شد. دادهها با استفاده از نرمافزارSPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که نزدیک به 80 درصد انگورکاران رفتار اطلاعیابی ضعیف تا متوسط داشتند. در مقایسه شهرستانهای مختلف، به جز شهرستان خرمدره که دارای بیشترین درصد انگورکار در خوشه رفتار اطلاعیابی متوسط میباشد، بقیه شهرستانها دارای بیشترین درصد انگورکار در خوشه رفتار اطلاعیابی ضعیف بودند. علیرغم اینکه انگورکاران در خوشههای سهگانه (رفتار اطلاعیابی ضعیف، متوسط و بالا) به کارشناسان مرکز خدمات کشاورزی دسترسی دارند، ولی این منبع اطلاعاتی جزو منابع پرکاربرد آنان نمیباشد. در مقابل، اعضای خانواده و سایر کشاورزان نقش مهمتری در رفع نیازهای اطلاعاتی آنان ایفا میکنند. انگورکاران خوشههای مختلف از نظر برخی از ویژگیهای فردی، حرفهای و مدیریتی با هم تفاوت داشتند.
The main purpose of this study is to investigate the factors affecting grape producer's information seeking behavior in the Zanjan province. The research was a descriptive and correlational study that was conducted by using a survey method. The statistical population consisted of all grape producers in 2014 cropping seasons (N =32871) in the Zanjan province. Using Krejcie and Morgan's (1970) sample-size Tale, 379 grape producers were selected as the sample population (n =379). The samples were selected through convenience sampling method. Data were collected by using a questionnaire, which was validated by a panel of agricultural extension and education and horticulture experts and the reliability was gained through a pilot test with Cronbach's alpha coefficient between 0.73 and 0.86. The data were analyzed by using the SPSS software. The results of the research showed that about 80 percent of farmers had weak to moderate information seeking behavior. Among the cities, Khoramdeh had the highest percentage of grape producers in the moderate seeking behavior cluster and the other cities had the highest percentage of grape producers in the low seeking behavior clusters. Although the grape producers in different clusters had a high level of access to the agricultural management experts, this information source was not one of the highly usable sources. In contrast, family members and other farmers play an important role in meeting their information needs. Grape producers in different clusters of information seeking behavior had different individual, professional and management characteristics
https://rdsj.torbath.ac.ir/article_50794_e22935719b95462bc1ec83789192dc6b.pdf
استان زنجان
انگورکار
تحلیل خوشهای
رفتار اطلاعیابی
Information Seeking Behavior
Grape Producer
Cluster analysis
Zanjan Province
per
دانشگاه تربت حیدریه
راهبردهای توسعه روستایی
2383-2657
2383-1995
2017-07-23
4
2
231
246
10.22048/rdsj.2017.58203.1566
50795
Original Research
بررسی سنجش وضعیت ناامنی غذایی خانوارهای شهرستان باوی
Investigating the Household’s Food Insecurity of the Bawi Township
بهمن خسروی پور
b.khosravipour@gmail.com
1
منا درانی
dorani.edu@gmail.com
2
امید مهراب قوچانی
mehrab.omid@gmail.com
3
دانشیار گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکده مهندسی زراعی و عمران روستایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان
دانشجوی دکتری ترویج کشاورزی، دانشکده مهندسی زراعی و عمران روستایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان
دانشجوی دکتری ترویج کشاورزی، دانشکده مهندسی زراعی و عمران روستایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان
ناامنیغذایی از مقولههایی است که تأثیر جدی بر وضعیت تغذیه افراد جامعه بهجای میگذارد. ناامنی غذایی و گرسنگی، تبعات جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی بسیاری به همراه دارد. تأمین امنیتغذایی جامعه یکی از اهداف کلان برنامهریزیهای توسعه اقتصادی اجتماعی است. هدف اصلی مطالعه حاضر سنجش میزان سطوح ناامنی غذایی در شهرستان باوی از توابع استان خوزستان بود. مطالعه حاضر پژوهشی پیمایشی و از نوع توصیفی مقطعی میباشد. جامعه مورد مطالعه کلیه خانوارهای روستایی در بخش مرکزی شهرستان باوی میباشند که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس تعداد 198 نفر بهعنوان حجم نمونه در نظر گرفته شدند. بهمنظور گردآوری دادهها از پرسشنامه استاندارد رادیمرکرنل (1998) بهره گرفته شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که درمجموع تنها حدود 12 درصد از پاسخگویان این مطالعه در وضعیت امنیت غذایی و حدود 87 درصد پاسخگویان انواع ناامنی غذایی بدون گرسنگی، با گرسنگی متوسط و با گرسنگی شدید را تجربه کرده بودند. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین فراوانی مربوط به دسته ناامن غذایی بدون گرسنگی بود. نتایج نشان داد که زنان در وضعیت ناامنتر غذایی نسبت به مردان قرار دارند. همچنین سطح تحصیلات سرپرست خانوار منجر به ایجاد تفاوت در وضعیت ناامنی غذایی خانوار شد. علاوه بر این، نتایج نشان داد که درآمد، وارد معادله رگرسیونی عوامل تأثیرگذار بر ناامنی غذایی خانوار شد و 29 درصد از تغییرات واریانس متغیر وابسته را تبیین نمود.
The main purpose of the present study is to measure the food insecurity status of the Bawi Township in the Khuzestan province. This is a cross sectional descriptive study. The population used in this study included all of the rural families in the central part of the Bawi district. Among them, 198 people were selected using the convenience sampling method. Data was collected by using the Radimer-Cornel questionnaire. The results revealed that in total only 12 percent of the respondents were food secure and 87 percent experienced on of the forms of food insecurity such as food insecurity without hunger, with medium hunger and with serious hunger. The results also showed that the highest frequency was related to food insecure without hunger. The results showed that women are in a more food insecure situation than men. Also, the educational level of the heads of households led to a difference in the household's food insecurity. In addition, the results showed that income entered the regression equation of factors affecting household food insecurity and determined 29% of the variation of the variance of the dependent variable.
https://rdsj.torbath.ac.ir/article_50795_3f7e185c4504e968bb952cbbab5ad475.pdf
ناامنی غذایی
شهرستان باوی
استان خوزستان
رادیمرکرنل
food insecurity
Radimer-Cornel questionnaire
Bawi Township
Khuzestan Province
per
دانشگاه تربت حیدریه
راهبردهای توسعه روستایی
2383-2657
2383-1995
2017-07-23
4
2
247
264
10.22048/rdsj.2017.80778.1643
50796
Original Research
دیدگاه جوامع روستایی در رابطه با عوامل بازدارنده و پیشبرنده کشاورزی ارگانیک در روستاهای بخش مرکزی شهرستان اردبیل
The analysis of rural communities’ perspective regarding deterrent and promoter factors of organic agriculture.
Case study: Central rural area of the Ardabil County
بهرام ایمانی
bahram_imani60@yahoo.com
1
سهیلا باختر
soheyla.bakhtar@yahoo.com
2
سعید جعفری
saeid.jafari.7.7.7@gmail.com
3
استادیارگروه جغرافیا، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی
دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی
کشاورزی ارگانیک یک سامانه مدیریت تولیدی جامعنگر است که موجب بهبود سلامت کشتبوم از طریق حفظ و تقویت تنوع زیستی، چرخههای زیستی و فعالیت زیستی خاک میشود، اما بر سر راه این سامانه موانع و مشکلات فراوانی قرار دارد. از اینرو شناسایی عوامل بازدارنده و پیشبرنده از دیدگاه روستاییان امری ضروری است. بنابراین هدف تحقیق حاضر ارزیابی دیدگاه جوامع روستایی در رابطه با عوامل بازدارنده و پیشبرنده کشاورزی ارگانیک است. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و بر اساس ماهیت توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش، 64 روستایی بالای 20 خانوار بخش مرکزی شهرستان اردبیل با جمعیت 50039 نفر بودهاست. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 356 نفر برآورد گردید که برحسب تعداد جمعیت موجود در هر روستا توزیع گردید. جهت گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روشهای کتابخانهای و میدانی استفاده گردید. شاخصهای درنظر گرفتهشده برای تنظیم پرسشنامه در چهار زمینه اقتصادی، فنی و اطلاعاتی، مدیریتی و اجتماعی در دو بعد بازدارنده و پیشبرنده در قالب 42 متغیر تنظیم گردید. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزارهای spss19 و lisrel بهره گرفته شد. براساس نتایج حاصله، در بین عوامل بازدارنده کشاورزی ارگانیک عامل اجتماعی، دارای بیشترین میزان بازدارندگی و عوامل اقتصادی دارای کمترین میزان بود. در بین عوامل پیشبرنده نیز عوامل فنی و اطلاعاتی بیشترین تأثیر را بر پیشبرد کشاورزی ارگانیک داشته است و عوامل اقتصادی کمترین تأثیر را بر پیشبرندگی کشاورزی ارگانیک دارا بوده است.
Organic farming is a holistic production management system which enhances agro ecosystem health by maintaining and enhancing biodiversity, biological cycles and soil biological activity. However, there are many obstacles in the way of implementing this system. . Hence, identifying the barriers and promoters of rural perspective is essential. The purpose of this study is to evaluate the aspects of rural communities in relation with the barriers and promoters of organic farming. This research study is an applied research that is based on a descriptive analytical approach. The statistical population used in this study consists of 64 villages with over 20 households in the central part of the city of Ardabil with a total population of 50039. According to the Cochran formula, the sample size was estimated to be 356. In order to gather the required information library and field methods were used. The indicators that were designed for preparing the questionnaire were economic, technical-information, management and social factors in two dimensions of restrictive and leading factors in the form of 42 variables. The SPSS19 and Lisrel software packages were used in order to analyze the data. Based on the results, among the organic farming restrictions, social factors had the maximum amount of restricting effect and economic factors had the minimum amount of restricting effect. Among the promoting factors, technical and informational factors had the greatest impact on the advancement of organic agriculture and the economic factors had the least impact.
https://rdsj.torbath.ac.ir/article_50796_be3dba3ccba5246037548ac5c766a880.pdf
عوامل بازدارنده
عوامل پیشبرنده
کشاورزی ارگانیک
مناطق روستایی
Restrictive factors
Leading factors
Rural Development
Organic agriculture
Rural Areas
per
دانشگاه تربت حیدریه
راهبردهای توسعه روستایی
2383-2657
2383-1995
2017-07-23
4
2
265
279
10.22048/rdsj.2017.62695.1583
50797
Original Research
ماندگاری جوانان، کارآفرینی و اشتغال پایدار در مناطق روستایی شهرستان اهر
Youth retention in rural areas, a prerequisite for sustainable rural entrepreneurship and employment
علی قاسمی اردهایی
ghasemi33@yahoo.com
1
رضا نوبخت
rznobakht@gmail.com
2
نیره رستمی
rostamy200@gmail.com
3
استادیار گروه علوم اجتماعی،دانشگاه پیام نور .
مربی گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور.
کارشناس ارشد جامعهشناسی و مدرس دانشگاه پیام نور
توسعه پایدار روستایی از محورهای مورد توجه برنامهریزان روستایی است که یکی از ملزومات آن، وجود جوانان در مناطق روستایی است. بر این اساس، هدف اصلی مقاله شناخت عوامل فردی (شغل و مهارتهای شغلی) و زیرساختی (امکانات و زیرساختها) مؤثر در نگهداشت جوانان در مناطق روستایی است. با استفاده از روش پیمایش از 549 جوان 15 الی 30 ساله ساکن در 27 روستای شهرستان اهر به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای اطلاعات جمعآوری شده است. نتایج آزمونهای آماری دو متغیره و مدلسازی چند سطحی (HLM) نشان میدهد، جوانان روستایی تمایل چندانی برای ماندن در موقعیتهای روستایی ندارند. از عوامل فردی مؤثر در این عدم تعلق به روستاها میتوان به سن، وضعیت تأهل، تحصیلات، ارتباط با خویشاوندان در شهر و نیز وضع اشتغال و نوع مهارت شغلی اشاره نمود. افرادی که از سرمایه انسانی بالاتری برخوردارند و در عین حال بیکار و دارای مهارتهای فنی و ساختمانی و غیرکشاورزی هستند، تمایل به ماندگاریشان در روستاها کمتر است. همچنین، جمعیت زیاد در روستا و وجود امکانات و تسهیلات رفاهی بیشتر در روستا بهعنوان عوامل زیرساختی، در کاهش تمایل جوانان به ترک روستا مؤثر است. با توجه و اهمیت قائل شدن به سرمایه انسانی نیروهای جوان روستایی و توسعه امکانات و تسهیلات رفاهی و مهارتهای کشاورزی جدید در نقاط روستایی کمجمعیت، میتوان گامهای اولیه را در ایجاد توسعه پایدار روستایی برداشت.
Entrepreneurship and sustainable rural employment are the main concerns of rural planners. One of the most basic requirements for this is that young people remain in the rural areas. Accordingly, the aim of this paper is to identify individual and structural factors that are effective in keeping young people in rural areas. Statistical results of the bivariate and multilevel modeling (HLM) shows that rural youth are not willing to stay in rural regions. One may cite the following individual factors contributing to this lack of interest in staying in rural areas: age, marital status, education, communication with relatives in the city, as well as employment status and job skills. People with higher human capital who have technical skills and building related non-agricultural skills are not interested in staying in rural areas. Moreover, the increased population in the villages and lack of social welfare facilities in village are highly effective in reducing the tendency of young people to stay in the villages.
https://rdsj.torbath.ac.ir/article_50797_064fdb02c38806445f310f49824e9cf4.pdf
مناطق روستایی
توسعه روستایی
تحلیل سلسله مراتبی
ماندگاری جوانان
سرمایه انسانی
Entrepreneurship
employment
Rural Youth
youth retention
Human capital